قل اعوذ ُ برب عاشق ها...مَلِک الناس، الهِ عاشق ها
قل اعوذ...از اینکه دنیا را بزند آتش ، آهِ عاشق ها
«ماه من» در خسوف خود پیچید ازمیان دریچه وقتی دید
آسمان آسمان تفاوت داشت «ماه گردون» و ماه عاشق ها
«عین،شین،قاف» واژه هاشان را ازاین حروف سفید میسازند
حرف های سیاه پیدا نیست،روی تخته سیاه عاشق ها
لب ذهن مرا قلم میدوخت،واژه برروی کاغذم میسوخت
آخر اسم مقاله ام این بود:«عاشقی از نگاه عاشق ها»
دل من بازهم صبوری کن،باز ازچشم هاش دوری کن
تو به من قول داده بودی که نکنی اشتباه عاشق ها
ای خدایی که اهل اسراری،که به پروانه ها نظر داری
که خودت عاشقی ،خبرداری از دلِ بی پناه عاشق ها
بعد ازاین روزهای در زنجیر،درد شلاق های بی تاْثیر
برسان مرد مهربانی که بگذرد ازگناه عاشق ها
برسان مرد مهربانی که با احادیث حضرت مجنون
مو پریشان به تخت بنشیند،بشود پادشاه عاشق ها
شاید این جمعه بیاید.......شاید